تاريخ : برچسب:خاطرات خنده دار, | | نویسنده : zahra
یه روز همسایمون اومد دم خونمون. یه پیغامی داد که باید به مامانم میرسوندم. بعد که خواست بره بهش گفتم ببخشید مزاحمتون شدم.
من
همسایمون
کل ساختمون
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.